روزلین نورتن

با توجه به زندگی، نگرش و آثار روزلین نورتن، می‌توان گفت که وی به عنوان یک مبارز تابوشکن ، برنده‌ای بود که بازنده‌ فرض شد. روزلین چالش‌گر هنجارهای ابلهانه‌ای بود که اغلب مردم در دل آن‌ها متولد می‌شوند، از آنها تبعیت می‌کنند و تحت سرکوب آنها می‌میرند. کارهای او نیز با بی توجهی به دبدبه ها و کبکبه های روشنفکر مابانهٔ دنیای هنر، نمونه‌هایی برجسته از قدرت و تأثیر هنر در جامعه هستند. او هنرمندی بود در جدال با مسایل دنیای واقعی ؛ نه یک شارلاتان با هدف طی کردن پله های موفقیت در بازار و دنیای هنر. روزلین مثل بسیاری دیگر از هنرمندان منتقد، نشان داد که هنر می‌تواند به‌عنوان یک وسیلهٔ تغییر و تحول در ابعاد فردی و اجتماعی به بهبود و الهام‌بخشی برای انسان‌  منجر گردد و نه شهرت و جایگاه طبقاتی.

روزلین نورتن متولد سالی طوفانی در تاریخ بشر بود. او در سال ۱۹۱۷ در خانواده ای خدا ترس متولد شد اما پیش از آنکه نوجوانی را پشت سر بگذارد باسلطهٔ خدا بر اخلاق و زیست بشری به مخالفت بر خواست. او در اوایل جوانی به سمت ایده های پاگانی، جادو و باور های مخالف با خداپرستی جذب شد. او به قدری با ایدهٔ سرکوب گر خدا به مقابله برخواست که حاضر شد خود را یک شیطان‌گرا بخواند. روزلین درهشت سالگی همراه با خانواده از نیوزلند به استرالیا و شهر سیدنی مهاجرت کرد و در آنجا بهترین لحظات خود را در باغچهٔ خانهٔ پدری و بین حشرات و حیوانات گذراند. در سنین نوجوانی به چادری شخصی در باغچه پناه برد جایی که حتی شبها را در آنجا میخوابید و به شکلی هستریک از ورود اعضای خانواده با داخل آن جلوگیری میکرد. از نظر روزلین این چادر شخصی ، مکانی مقدس بود. او به زودی با استفاده از عنکبوت ها، چادر خود را مجهز به سیستم امنیتی تار عنکبوتی کرد که باعث میشد اعضای خانواده چندان رقبتی به نزدیک شدن به آن را پیدا نکنند. در همان چادر بود که روزلین به خلق اولین آثار هنری روی آورد. او به تمرین رویابینی میپرداخت و حاصل سفر های درونی خود را به تصویر می‌کشید. هنوز ۱۴ سال بیشتر نداشت که با ارایهٔ آثارش در محیط مدرسه ، به محرومیت از تحصیل محکوم شد. روزلین چهارده ساله به عنوان یک مفسد و منحرف از مدرسه اخراج شد. این خروج برای روزلین پایان هیچ چیز نبود. بلکه او را در مسیر خود مصمم تر کرد. روزلین بلافاصله در کالج فنی سیدنی شرقی ثبت نام کرد و به عنوان هنرجو به تحصیل در رشته مورد علاقه اش ادامه داد. به زودی تحت نظارت راینر هوف استاد مجسمه سازی، به آموختن اصول طراحی روی آورد. او هزینهٔ زندگی هنری خود را از مدل‌گری برای کلاس‌های طراحی، نوشتن مقاله و گزارش برای مجلات و دستیاری هنرمندان مطرح می‌گذراند. در هفده سالگی همراه با دوست پسرش به یک سفر طولانی در سواحل شمال استرالیا پرداخت و سپس در ۱۹۴۰ با همان پسر ازدواج کرد. جنگ جهانی دوم همسر روزلین را از او گرفت. او در جنگ کشته نشد اما شرکت کردن او در جنگ، شعله‌ عشق را در دل روزلین کشته بود. او ترجیح داد که در یک محلهٔ بوهمی به زندگی کولی وار ادامه دهد. روزلین در محله‌ء بدنام چهار راه کینگ در سیدنی آپارتمانی برای خود دست و پا کرد و بیش از پیش غرق افکار و آثار خود گشت.

روزلین نورتن

روزلین نورتنـ جادوگر چهار راه کینک

او زنی سرکش و ماجراجو بود با ریز بینی و حساسیتی استثنایی معمولا کت و شلوار و کلاه مردانه مشکی به تن می‌کرد و دلبستهٔ اشیای اسرارآمیز و جادویی بود. می‌شود گفت او چند دهه پیش از آنکه سبک زندگی و خرده فرهنگی «گاتیگ» در جوامع غربی شکل بگیرد، یک گات بود . اگر جوامع غربی به ویژه استرالیای زمان جنگ جهانی دوم و دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ را بشناسیم قطعا متوجه خواهیم شد که چنین شخصیتی قطعا مورد نفرت و چندش اکثریت غریب به اتفاق جامعهٔ بوده است. اما این موج قدرت مند نفرت هرگز منجر نشد که روزلین از راهی که در پیش داشت عقب نشینی کند. برعکس این نفرت خمیرمایهٔ افکار و آثار روزلین گشت. او بود که در برابر قوانین سانسورِ مِنزی( نخست وزیر استرالیا رابرت منزی) به مخالفت برخواست. زنی تنها که به طور همزمان به مطالعهٔ افکار و قوانین بودا، هندویسیم، کابالا و دست آخر کتاب های آلیستر کراولی علاقمند بود. روزلین ۳۰ ساله، در شهر خود به منزلهٔ یک منحرف شیطان پرست و خطرناک، یک مشرک ، یک جهنمی سراپا گناه شناخته می‌شد. از نظر روزلین اما ، کلیسا مظهر تمامی کثافات و رذایل اجتماعی بود.
نورتن با آثار سیاه و سمبولیک خود، کمر به تخریب ساختارهای مذهبی جامعه و نگرش‌های سهل انگارانهٔ مسیحی بسته بود. جامعه نیز در برابر چنین زن عجیب و کنترل‌ناپذیری کوتاه نمی‌آمد. رسانه‌ها در صورتی که نامی از او می‌بردند، او را نه به عنوان هنرمند بلکه به عنوان یک منحرف معرفی می‌کردند. اغلب هنرمندان رسمی و محبوب جامعه، در جمع های هنری، اغلب از او دوری می‌کردند. آثار او را فاقد روح هنری و فرهنگی می‌خواندند. جامعه دوست داشت روزلین را یک فاسد، بدکاره و رسوا قلمداد کند و روزلین بر این واقعیت وقوف داشت. او اتفاقا از این موقعیت لذت می‌برد. او خودش به مردم می‌گفت که جادوگر است و با اجنه ارتباط جنسی داشته است. برای تثبیت جایگاه جامعه ستیز خود، روزلین به برپایی میهمانی های سکس و جادوی گروهی روی آورد. او آگاهانه یک پرسونا ساخت تا نشان دهد از هیچ یک از آن برچسب های تحقیر گرانهٔ اجتماعی واهمه ندارد.
او در دههٔ چهل زندگی خود به یک انسجام فکری و یک دستگاه جهانبینی تقریبا شخصی دست یافته بودکه سبک زندگی و سبک هنری او را با هم گره می‌زد.از نظر روزلین نورتن نقاشی یک روش رمز آلود برای شناخت و شکستن طلسم های بستهٔ زندگی واقعی بود. او از برچسب «جادوگر» فرار نکرد بلکه با آغوش باز آن را پذیرفت و پرورش داد. اولین نمایشگاه انفرادی او در دانشگاه ملبورن استرالیا، با هجوم پلیس متوقف شد. پلیس بسیاری از آثار او را به علت مغایرت با اخلاقیات و هنجارها نابود کرد. همین واقعه منجر به شهرت بیشتر روزلین شد. شهرتی که روزلین را با موانع قانونی و جرم شناسانهٔ متعددی مواجه ساخت.
اولین کتاب روزلین با عنوان هنر روزلین نورتن در سال ۱۹۵۲ انتشار یافت و در همان سال به کتاب ممنوعه مبدل شد. پخش کتاب او حتی در کشور آمریکا هم ممنوع اعلام شد. تقریبا هر کسی که با روزلین ارتباط داشت ، مورد توجه پلیس بود. یکی از همسران روزلین یعنی اوژن گوسنز(آهنگساز فقید انگلیسی) وقتی برای دیدار از روزلین وارد استرالیا میشد به جرم حمل عکس های هرزنگارانه دستگیر شد. روزلین در دوران زندگی خود با ارزش های غالب جامعه مخالفت کرد و در پاسخ مخالفت دریافت کرد. اما در اواخر عمر خود شاهد تاثیرات مستقیم آثار و روش زندگی خود بود. او هنوز زنده بود وقتی که امواج پاد-فرهنگ هیپیسم آمریکا و جهان غرب را در نوردید و آزادی های جنسیتی به گفتمانی قابل فهم مبدل شد. بسیاری از کنشگران پادفرهنگی دهه ۱۹۶۰ روزلین و داستان او را می‌شناختند. او را باید از کنشگران برجسته و پیشروی نیمهٔ قرن بیستم بدانیم. زنی که با زندگی بی‌نظیر خود هنر را در قامت زندگی به اجرا در آورد. او را یک هنرمند تصویری میشناسند در حالی که او یک هنرمند اجرا گر بود و سبک زندگی را به مثابهٔ سلاح مبارزه بر گزید. آثار او ، همچون زندگی و افکار او، به دلیل مغایرت با محدودیت‌های مذهبی و تابو‌های اجتماعی مورد سانسور قرار می‌گرفت اما در نهایت این هنر روزلین نورتن بود که سد سانسور را منفجر کرد.

Rosaleen Norton’s Bacchanal. Black Jelly Films, courtesy Burgess Family

جشن باخوس / تابلو متعلق به خانواده بورگس

نگرش نورتن به زندگی و هنر بسیار متفاوت بود و نورتن خود این را میدانست. روزلین هرگز موفقیت هنری را در پذیرفته شدن یا میزان در آمد و حضور در مجامع رسمی ندانست؛ برعکس او با شاخ های ساتیر گونهٔ خود به دل جامعهٔ عرفی و استانداردهای آن هجوم برد و در مسیر خود، با رعایت نکردن قوانین اجتماعی و هنری، آزادانه سینهٔ سپر شدهٔ سانسور رسمی را شکافت. نورتن در زمانی که نقاشی‌ها و نمایش‌های هنری را در محیط‌های بزرگ ترسناک و غیرمعمول اجرا می‌کرد، به تمسخر ایدئولوژی‌ها و باورهای سرکوب‌گر می‌پرداخت. او از رمزنگاری و نمادهای جادویی، مبارزاتی و اسرارآمیز استفاده می‌کرد تا بیانگر ابعاد پنهان و تاریک نهاد های قدرت باشد. او خاری بود در چشم فاشیسم مذهبی و الگو های سرمایه‌دارانهٔ آمریکایی.

ناقوس های جهنم – روزلین نورتن

هنر نورتن نشان می‌دهد که هنر می‌تواند جنبه‌های عمیق و پنهان انسانی را به بیرون بکشد، نگرش‌های جامعه را به چالش بکشد و الهام‌بخش تغییر و تحول در جامعه باشد. اثرگذاری نورتن در جوامع هنری و اجتماعی در طول زمان نشان می‌دهد که او یک پیشگام و آیکون هنری است که به‌عنوان الگویی برای هنرمندان جدید عمل کرده است.