رجاله های زیرزمینی

 خوانندگان اصلی کلاه استودیو می دانند که هنر زیرزمینی چیست: این نه هنر ممنوعه است و نه هنر ناکامل. هنرمند زیرزمینی به محض آن که به فکر ساختن برج و بارو ازهنر خود شود از زیرزمین فاصله خواهد گرفت چرا که  در اینجا خود را تابع الگوی پله های ترقی سیستم می کند حتی اگر شعارها یا پوششی آزادی خواهانه به کارش بدهد باز در پایه کار خود تابع سیستم عمل می کند و این تناقض با حرف یا سکوت رفع شدنی نیست بلکه تنها عمل و روش انتخاب عملی هنرمند می تواند زیرزمینی و پیشرو بودن او را  نشان دهد.  ساحتی از هنر را زیرزمینی باید دانست که آگاهانه به تمامی این الگوها پشت کرده است. هنر مند زیرزمینی به عمق می رود و از آنجا که خود باید روشنی بخش مسیر های نهفته و ناگفته زیرِ زمین باشد از پله گریزان است.  چه بسیار  دوستانی که هم زیرزمینی هستند و هم با همین برچسب و  نام  فعالانه به دنبال شرکت در فستیوال ها و جشنواره ها فرم پر می کنند و در بهترین و تکامل یافته ترین حالت نظرشان این است که به هر حال باید از این تریبون ها استفاده کرد تا این آثار یا این صدا به مخطبان بیشتری برسد!!!!!   اما دوستان من!زیرزمینی یک برچسب بازاریابی نیست. اگر هم  شده به غلط و از سر سودجویی افرادی شده که از گذشته بوده و هنوز هم زاده می شوند.می توان آنها را نادیده گرفت و بحثی هم در باره شان نکرد . البته باید در نظر داشت این انفعال در برابر استفاده نابه جا، اگر تبعاتی داشته باشد ، بی شک تبعات فرهنگی خواهند بود که جبران آن ها به سادگی حاصل نخواهد شد.از این روست که بحث اهمیت می یابد و بد نیست دست کم توجه خوانندگان  خودمان را به  این  مساله جلب کنم.

هنرمند زیرزمینی حتی بدون این لقب (زیرزمینی)هم زنده است .چون تفکر او است که هنرش را شکل می دهد ، نه قفسه ای از محصولات فرهنگی یا فولدری در هارد دیسک .آنکه با اشتیاق و پشتکاراز پایین به بالا می رود بی شک زیرزمینی نیست. چرا که نگاه زیرزمینی به پایین نگاه دارد و تکامل را از جهتی دیگر مد نظر می گیرد. تکامل برای این افراد با دست نشاندگی وموج سواری رسانه ای تناقضی آشکار دارد.او به این اصل آکادمیک که از هر تریبونی برای بیان عقاید باید استفاده کرد قایل نیست. چرا که این عقیده ،خود نخستین دلیل عدم استقلال او تلقی خواهد شد. بدیهی است  که اعتقاد به این اصل ،خود او را در زمره به حاشیه رانده شدگان سوق خواهد داد.پس چه بهتر که او از ابتدا به حاشیه رفته و با هنرش نظر ها را به حاشیه جلب کند.برای من عجیب است که چگونه کسی که در خود هنری می بیند، می تواند چنین بیاندیشد  و نتیجه بگیرد که نیاز به رسانه های رسمی امروزی  دارد.اگر هنری در کار باشد و ماندگاری ای در این هنر باشد باید خود بتواند در جریان پر تلاطم حیات تاریخی جوامع خود را نشان داده و مخاطبش را پیدا کند. باقی همه موج است.موجی که چند صباحی دوام داشته و سرانجام فرو می نشیند.

متاسفم از آنچه می بینم. عده زیادی هستند که در طبقه مصرف گر جامعه ،رسانه و بساط و محصولات هنریشان را تولید، تثبیت، تبلیغ و عرضه می کنند و ادعا یی نیز بابت دغدغه مند بودن و مسیولیت  اجتماعی در هنرشان ندارند. این عده را نه مقصر می بینم و نه انتظار دارم که به اصولی فرهنگی قایل و عامل باشند.  تاسف آنجایی آغاز می شود که عده ای زیر عنوان حمایت و بررسی و پژوهش و هر چیز دیگری که اسمش را می شود گذاشت اما با همان نگاه سلطه محور و سیستم زده با مساله روبرو می شوند و چه سخت است بیدار کردن آنها. این رجاله های دفتر و دستک  دوست، حمایت کردنشان عین حمایت کردن های دولتی و آکادمیک است. یعنی حمایت از هنر نمی کنند، پژوهشی در هنر ندارند بلکه دنبال ساخت و پاخت با افراد هستند و معلوم است که دلال های بازار هم جلب آن ها می شوند. دایره آشنایان فرمانبردار یا جویای نام را که مثل خودشان و  در حد خودشان فکر می کنند را مورد توجه قرار داده وبا رفاقت اینترنتی  چند ساله و پر از ریا جمعی  را شکل می دهند . یعنی با دغدغه های رو زمینی  ،که از فرهنگ عام در ان ها نهادینه شده است ، خود را وارد سطوح رویه ای هنر مندان پیشرو(زیرزمینی) کرده  تا جایی که می توانند با آنهایی که می توانند رفاقت و نزدیکی می ورزند و انگاه تلاش می کنند خود و عقاید روزمینی شان را در زیر زمین بگسترند که البته نا ممکن است. نا ممکن است از ان جهت که هنر زیرزمینی همیشه از زمینی که انها مفروش می کنند دور خواهد شد. مثل سیب کرم خورده .قسمت های فاسد سیب را هر فرد عاقل و بالغ می تواند دید و سیب فاسد دیگر مزه سیب نخواهد داد. این سیب را باید از سبد سیب های سالم خارج کرد.  این خود نوعی غربالگری است و اهل فرهنگ و هنر هر یک در جایی در این صافی گیرکرده ، جلب یکی از همین سفره های گسترده می شوند.

رجاله های هنر زیرزمینی همچون رجاله های دوران مشروطه از دور دل می برند و خوش مشربند و بس خوش می رانند در دشت های عامیانه افکارشان. در صحبت هایشان چیز هایی می گویند که به آن ها جلوه زیرزمینی می دهد . اگر خواننده باشند چیزی شبیه به اعتراض می خوانند.  و جوانان هم بر سرو کله می کوبند که او چه چیز هایی می گوید.غافل از اینکه آیا این حرف ها تازگی دارد؟ یا تازگی آن صرفا به علت بی مطالعه بودن مخاطب است؟ گاهی هم از دانشجویان دانشگاه های انگلیس و … خط مشی می گیرند و مضمون های قلمبه سلمبه اجتماعی به کارشان می بندند . همه این ها در نظر جوانان مصرف کننده بازار موسیقی بس با ارزش و اصیل جلوه می یابد  ،اما  خود این هنر مندان در عمل  رویایی دیگر در سر دارند . اینان  در عمل  باند باز،پاچه خوار و ببر هایی کاغذی هستند که در شرایط قحطی هنرمند مستقل امکان ظهور یافته اند.  بیشترین قدمی که بر می دارند برای حفظ موقعیت و تعداد فالور است. حتی جواب ایمیل های طرفداران را نمی دهند مبادا کسی پایین بکشدشان. از بحث و … گریز دارند و  دایره دوستان کم خطر و پر سود را بر می گزینند و همانطور که در مطالب قبل هم اشاره شد بیشر مانند گوسفندان یا گرگان به صورت گله ای زندگی می کنند و هدف آنان از این زیست گله وار، نه مبارزه گروهی بلکه تداوم و حفظ قدرت است.  هر روز تا شب به نیاز های خود می پردازند هرچند پوششی از حرف های اجتماعی را روی این زندگی تهی می کشند  و به عنوان محصول هنری عرضه می کنند.در هنرهای بصری هم کم نیستند این افراد .رفاقت هایشان از تمایل و احترام به هنر  شکل نمی گیرد بلکه به رفاقت ها از زاویه سود دهی و امکان پیش رفتن و شهرت نگاه می کنند. اینها به خیال خودشان وقتی بحث بکنند  حاشیه سازی می شود، پس باید از آن پرهیز کنند. مخالف  اگر باشند برای شهرتشان ضرر دارد و دشمن پیدا می کنند، پس ترجیحا فقط با چیزی مخالفند که اطمینان دارند برایشان سود خواهد داشت. جواب ایمیل های هواداران یا هنر مندان جوان را اگر بدهند کسر شانشان است  و نمی خواهند به نظر هواداران ،موجودی در دسترس و عادی به نظر برسند. البته همیشه مقداری هم از سخاوت مندی را تا جایی که ضربه ای به کاخ کاغذیشان وارد نشود از خود بروز می دهند. در کنار هم که جمع می شوند سایت می زنند و برای خودشان این نقش را قایل هستند که می خواهند زیر زمین را به روی زمینی ها معرفی کنند یا مضحک تر از آن می خواهند سرو سامانی به هنر زیرزمینی بدهند.  اصلا هم به روی خودشان نمی آورند که آن زمان که بحث هنر زیرزمینی آغاز شد اینها اصلا دنبال چیزی دیگری بودند. گاهی حتی مدعی می شوند که هنر زیرزمینی را آن ها معرفی کرده اند!!!!!  ادعایی بی اندازه مضحک و گواه روشنی بر عدم مطالعه و شناخت جامعه. در رسانه ها و کار رسانه ای هم عده ای در دوره های مختلف با چنین ادعا هایی آمده و رفته ( می ایند و می روند). این  دکه های فلافل فروشی زیرزمینی معمولا موج هایی هستن که می آیند چند سالی هستند و میروند دنبال کار دیگرو باز بعید نیست بعد چند سال برگردند و شانسشان را امتحان کنند. سایت می زنند و مطلب های کپی شده و دوخت و دوز شده را به افیون نام های مشهور رپ خوان ها و راک خوان ها پر می کنند و هر از گاهی یک زیرزمینی چاشنی آن می کنند. گویی موجوداتی برای سیرک دوره گرد اینترنتی شان پیدا کرده اند . گروهشان که جمع شود سایتی دیگر بنا  می کنند و زیرزمینی را هم هر طور بشود به آن می چسبانند. این ها [من و تو تی- وی] های کوچک اند ولی با ادعا های بزرگ تر از قطر مغزشان: آسمان را به ریسمان می بافند و هراز گاهی هنرمندان یا پاپت (عروسک)های امریکایی را مثال و نمونه حرفهایشان می کنند. بازار هدفشان تعیین شده است و مارکت اگر چه بزرگ نیست اما ارضایشان می کند. دریغا از این همه انرژی که صرف می کنند و آن را از سر جهل یا خودپسندی به راه درست نمی توانند انداخت. حسرتا!!!!  باید پرسید آخرالگو برداری کج و معوج از کاری که سیستم می کند آن هم تحت عنوان زیرزمین چه بهره ماندگارانسانی ،جز چند لایک دیجیتالی و چیز های کوچکی از این دست  خواهد داشت؟

بدبینانه این است که فکر کنیم  این رجاله ها فرستادگانی باشند از طرف بخشی از سیستم و اصلا به همین منظور و مرض آمده اند که مرز بازشناسی هنر مستقل و غیر مستقل را  برای جوانان محو کرده  و تشخیص اعتراض از شعار را هر چه بیشتر دشوار کنند.  در حقیقت ثمر کار آن ها همین است .حتی اگر خودشان از ان آگاه نباشند. کار هاشان با نظر سنجی های سطحی و چارت بندی های من در آوردی حرفه ای تر جلوه می کند پس چرا که نه؟؟؟ به قول خودشان از سر آینده نگری و دغدغه مندی سوالاتی طرح می کنند و در طرح سوالات خود چیزی را تثبیت شده فرض می کنند که خود با نفس سوال و بیان و روششان متناقض است.  اما رفتن به آن وادی نا روشن که آیا دسیسه های پشت این موضوعات هست یا نه از اندازه فهم و باور فعلی من خارج است و ترجیح می دهم باور داشته باشم که باعث همه این ها ندانستن و ندیدن نکته های باریک در مسیر و ارجحیت دادن به آن خود سرکش ومادی نگر درونشان است و شاید هیچ یک ازاین اعمال پلشت از روی عمد و تقصیر نیست. هرچند این خود برآن درد دیرین می افزاید، چرا که می دانیم ذهن هر کس را افقی هست و دشوار می توان فرد را از فراسوی افق دیدش آگاه کرد مگر آنکه خود بخواهد و پیش برود تا افق دیدش گسترش و عمق یابد و این خواستن نیازمند گذشتن از سود ها و صعود هاست. همین نکته ،یعنی بر گذشتن از این سود ها ست که تفاوت ها را می سازد. این  جا غربال گری میان زیست هنری و زیست بازاری اتفاق می افتد.

کارن رشاد – مهر۱۳۹۶