گزارش "با طرف" از فستیوال"اینترگلکتیک موسیقی -۱

موسیقی زیرزمینی ایرانی در آمستردام- نه مختصر نه مفصل

قسمت اول
عکس و گزارش  : سالومه

تا حالا احتمالا خیلی ها از جریان این فستیوال آگاه شدند. اگه هم نشدید عیب نداره چون گزارشهایی که من تا حالا دیدم یا به عکس اکتفا کرده بودند و یا فوقش توضیحات مختصر داده بودند. من هم یکی از کسانی بودم که شانس شرکت در این فستوال رو داشتم و دوست داشتم چیزایی که دیدم و شنیدم رو بنویسم برای خواننده های کلاه استودیو


آقا جریان این فستیوال بر میگرده به 7 – 6 ماه پیش، موقعی که یه خانوم به اسم شعله ایمیل زد و گفت که خودش و دوستش مانی می خوان همچین کاری انجام بدن. اونا هم از پاپ های مزخرف لس انجلسی و آهنگهای مجاز مبتذل داخل ایران به ستوه اومده بودند و گروههای موسیقی رو که به فلسفه و دیدگاه خودشون نزدیک می دیدند می خواستند دعوت کنند به آمستردام که در یک روز همه اجرا داشته باشند. البته من طبق عادت هی پرسیدم اسپانسر کی هست شما کی هستنید چیکاره هستید جزو کدام گروهید اهداف سیاسی دارید برای کی کار می کنید چند نفر رو کشتید و … خوشبختانه شعله آدم صبوری بود و از این سوال پیچهای من خسته نشد و با آرامش جواب داد که خودش و دوستش مانی یه گروه سینمایی دارند به اسم خروس فیلم که ویدئوهای انتقادی می سازند (اگه در “یو تیوب” خروس فیلم را جستجو کنید می توانید ویدئوهای آنها را ببینید) و هیچ قصدی جز پیشرفت موسیقی باکیفیت و زیرزمینی ایران ندارند

من هم این قضیه رو یا شیرعلی که یک آلبوم اشتراکی باهم داریم درمیان گذاشتم و او هم مایل به شرکت بود. از یکی از دوستام هم خواستم که موسیقی ما رو روی صحنه تنظیم و پخش کنه (همون دی جی که می گن) و او هم با خوشحالی پذیرفت. چون شیرعلی در دسترس نبود من قرار بود با این دوست دی جی تمرین کنم و اون که تجربه اش از من بیشتره در مورد اجرای زنده و اینا به من کمک کنه ولی خوب در آخرین لحظه زد زیرش (گفت لیریکای من معترض و انتقادیه و ممکنه براش مشکل پیش بیاد! چی بودم من خودم نمی دونستم :)) و من موندم و حوضم . حوض که نه، ولی تمرینهای توی اتاق خودم با میکروفون خانگی داغون و خواهری که هی میومد تو اتاق و داد می زد: فکر می کنی خیلی صدات خوبه؟؟

از اون ور هم فشار این بود که ممکنه خطرناک باشه و همه توهم کنفرانس برلین داشتیم. ولی در آخر با همه سختی ها و دودلی ها دل به دریا زدیم و قضیه جدی شد و از همه حلالیت طلبیدیم و گروههای زیر قطعی شدند و با هزار بدبختی ویزا گرفتیم و رفتیم به سوی غرب مستکبر! (توضیحات توی پرانتز با کمی پارتی و رفاقت بازی و اینا نوشته شده اند
The 11
گروه الکترو متشکل از دو پسر با استعداد به همراهی صدای زیبای یک دختر سوپرانوی ایرانی
Miss Dee
(دختر هیپ هاپ خون ایرانی که در هلند زندگی می کنه و خیلی کارش حرفه ایه)
Hypernova
(گروه راک از ایران که فکر کنم سبکشون پانک راک به حساب میاد و موسیقی سرحالی دارند. یه گیتاریست با نمک کوچولو هم دارند)
Abjeez
آبجیز (یه گروه باحال موسیقی تلفیقی متشکل از آدمای خیلی مخ که هسته سازنده اش دو خواهر و یک داداش هستند.)
خاک
(گروه راک که فکر کنم 3 نفر بودند و سنشون بالا بود و با شخصیت و اینا بودن)
Persian princes
(شاهزادگان ایرانی، سه رپر از لندن که دوست عزیزم پویا جزوشونه. خیلی آقا هستند.)
Shir Ali & Salome
(من که  تو خواب هم اجرای زنده نمی دیدم و شیرعلی عزیزم از آلمان که دو روز قبل از اجرا ازدواج کرده بود! سبک ما هیپ هاپ هست.)
فرزاد گلپایگانی
(گیتار الکتریک هفت سیم! متال ایرانی منحصر به فرد! آدم نابغه ای از ایران که با گیتار خود اسطوره می سازه.)
Reveal و Poisonous poets
(مهرک از گروه شاعران زهرآگین از لندن به همراه دو تا همگروهی که کلمات شاعر و زهر که خودشونم انتخاب کردند کافیه برای فهمیدن رپ خشن، طنزآلود و انتقادیشون
زد بازی
(گروه رپ از لندن که به خاطر لیریکهای توهین آمیز و تحقیریشون نسبت به زن خیلی پیش داور بودم ولی انرژی مثبت خوبی موقع اجرا داشتند که آدم یادش می رفت ایده آلیست باشه! )
اوهام
(لازم به توضیح منه عاجز نیست. پیشگامان راک ایران در دهه گذشته!)
تارانتیست
(مرگ و میر متال از ایران که به نظرم موسیقی سطحی ای دارند.)

دیدار و آشنایی و احوال پرسی و قدم رنجه
من که مسیرم با بقیه فرق داشت (از اتوبان مدرس رفتم ) جدا از بقیه رسیدم فرودگاه و شعله رو دیدم که پیش بقیه بچه ها ایستاده، مو وزوزی و با نمک. من فکر می کردم از این دافهای خفنه که صداشون از تو دماغشون درمیاد. مانی هم که دوستشه فکر می کردم از این پسرای هیکل گنده هست که مگس رو با انگشت کوچیکش له می کنه. ولی اونم آدم عجیب غریب و باحالی بود و اصلا هم گنده نبود. یه دوست خالکوبی دار و هنرمند داشتند به اسم مصطفی که اون هم جزو خروس فیلم بود و تی شرتهای باحالی رو برای روز فستیوال چاپ زده بود که این یکی از اوناس

کلا این سه نفر زحمت اصلی کل فستیوال رو کشیدند بعلاوه دو سه تا دوست دیگه که کارای ببر و بیار رو انجام می دادند و خیلی کمک کردند. همکاری و صمیمیتی که اونجا برای این ماجرا وجود داشت خیلی متاثر کننده بود. مخصوصا یه دوست داشتند که اسمشو یادم رفت، کلی کمک و اینا کرد بعد معلوم شد نقشه های پلید داشته و می خواسته برای رسانه ای که کار می کنه بواشکی فیلم و مصاحبه و اینا بگیره و ماتاهاری بشه. چون کلا فیلم برداری و عکس برداری در فستیوال ممنوع بود. عکسهایی هم که گذاشته شدند در اینترنت همه اشون با اجازه بودند. البته رسانه هایی که شخصیت نداشتند و دزدیدند رو کاری نداریم 🙂 بالاخره این خانوم رو در حال انجام اعمال شومش گرفتند و او هم برای انتقام گزارش جانب دار(مثل گزارش من) و دروغین نوشت و گذاشت تو رسانه شون و اینا. خلاصه کلام اینکه همه جا افراد سودجو پیدا می شن

ملودی خواننده و لیریک نویس گروه آبجیز هم خونه شعله اینا بود. خیلی از صحبت با اون لذت بردم، جا افتاده و فهمیده بود. اصولا ایرانی هایی که خارج از ایران هستند دیدگاه نادرستی دارند نسبت به جامعه ایران که ملودی فراتر از این قانون بود

خلاصه دو روز گشتیم. در این گشت و گذارات محل اجرا و پوستر فستیوال رو روی دیوارای شهر یافتیم


دلیل رمانتیک بودن این عکس اینه که مجبورشدم بدون فلاش عکس بگیرم.
شب قبل فستیوال هم رفتیم شام دسته جمعی . مانی و شعله برامون حرف زدند و نکات لازم رو تذکر دادند و …  رستوران هندی بود و گارسونها هم هندی بوند. بعد موقع عبور و مرور به آدم تنه می زدند. باید خودت حواستو جمع می کردی که زیر دست و پا له نشی. منو یاد بازار تهران انداخت که کارگرهایی که بار حمل می کنند کاری ندارند تو زنی، بچه ای، اگه لطف کنند “یا اللهی” می گن, اگه نرفتی کنار دیگه نتیجه اش به خودت مربوطه.  همینجوری از دود سیگار و سیگاری فراری بودم و هی میز عوض می کردم که شیرعلی و زنش ظاهر شدند! من و علی الان دو ساله همکاری میکنیم ولی از طریق اینترنت، اصلا همدیگه رو ندیده بودیم. یعنی یه روز قبل از اینکه اجرای زنده داشته باشیم تازه دیدار فیزیکی پیدا کردیم. خلاصه یک پسر شاخ شمشادی بود این علی جونم که نگو، زنش هم که روز قبلش مزدوج شده بودند خیلی خانوم بود. وقتی اینجور چیزا قراره تعریف شه خود به خود زبان شمسی خانومی می شه


با آقای نصیر که دارنده سایت زیرزمین هست هم دیدار کردم و از صمیمیتی که در کارش داشت لذت بردم. و آقای بلور از بی بی سی که چون قبلا نخواسته بودم باهام مصاحبه کنه, فکر می کرد من قصد جونشو دارم هم آشنا شدم. من دیدم آقای بی بی سی بچه که نیست، دو برابر من سن داره. مثل آدم توضیح دادم که آقا، ما جوانیم، معترضیم، از تلقین های رسانه های دروغین خسته شدیم، بی بی سی یه سمبله و خوشمون نمی آد.  علاوه بر این مصاحبه های شما رو هم سطحی یافتیم. سوالاتون رو کلیشه یافتیم. من از خبرنگارا و مصاحبه و رسانه ها فراری ام چون دوست ندارم به عنوان سوژه ازم سواستفاده بشه. نه می خوام معروف شم نه می خوام صورتمو رنگ آمیزی کنم و عکسام دست به دست بچرخه .اون هم (ظاهرا) درک کرد و همه چی (ظاهرا) حل شد. ای بابا. ما هم جوون خام و ساده ای بیش نیستیما
آخر شب ریول و دو تا از شاعرها رسیدند و ما رو که جلوی رستوران از سرما می لرزیدیم (من یکی که می لرزیدم!) با فری استایلاشون (یعنی فی البداهه گویی در رپ) گرم کردند. کمی. سرد بود خیلی.

در قسمت دوم گزارش روز اجرا را خواهم داد
قسمت دوم


www.iranianmusicfestivals.comلینک سایتهای اکثر گروههای نام برده در این سایت جدید هست