بدنه ای در فرهنگ عامه – قسمت اول

ترجمه : آرش وحدتی

مقدمه

اگه بتونی روی دیواره شیب دار و توی خیابون اسکیت کنی… اگه بتونی توی ترافیک ویراژ بدی، از روی جدول ها بالا و پایین بپری، به رهگذرها برخورد نکنی، اگه بتونی این کارا  رو بکنی، اون وقت خوب می فهمی که اسکیت بازی یعنی چی  – مارک گنزالس/ اسکیت باز پیشرو در دهه 1980)

قبل از تعریف مفهوم این پدیده که بیش از هر چیز یک تفریح و وقت گذرانی تابستانی به نظر می آید، بهتر است که ببینیم اصولا اسکیت بازی یعنی چه و اسکیت بازها از چه حرف می زنند. تا همین دوران اخیر نظر عمومی جامعه به این پدیده  دنیای شهری  به طرز روشنی منفی بوده است. مسایلی همچون خسارت به اموال عمومی و خصوصی، آلودگی صوتی وخطرات ناشی از این فعالیت که بی شک  هم برای اسکیت بازها و هم برای اشخاصی که از پیاده روها استفاده می کنند می تواند مشکل ساز باشد  از اثرات تخریبی این فعالیت پر جنب و جوش به حساب می آیند. خود اسکیت بازها هم  در تشکیل این تصور منفی نقش داشته اند، در سالهای دهه هشتاد میلادی  و در حالی که این خرده فرهنگ توسعه می یافت، هویت پر جنب و جوش این گروه در نظر جامعه با تصوراتی چون پرخاشگری، لاقیدی، طغیان گری، درگیری، رقابت و آسیب جسمی تصویر شد..

اما سپس این خرده فرهنگ جوان شروع به رشد کرد. برخی کاسبی های خودشان را حول محور اسکیت بازی شروع کردند و در گذر زمان اسکیت بازی را به ورزش توسعه دادند و تبدیل شدند به ورزشکار و حتی برخی شان به شهرت دست یافتند. یک صنعت جهانی چند میلیون دلاری بر پایه تولید لباس، تجهیزات و کالاهای رسانه ای شکوفا شد که تماما در بازار این خرده فرهنگ به فروش می رسیدند و جالب است که این در حالی بود که خرده فرهنگ اسکیت بازی با  ارزش های ضد اجتماعی زمان خودش و برشعار تقابل با بازار مصرفی و کالایی کردن،درتماس بود.
خرده فرهنگ اسکیتبوردینگ اکنون در نزد عموم  جوامع غربی پذیرفته شده است، از آن جمله می توان به تحقیق جمعیت شناسی تاریخی “وی لند” در سال 2002، تعریف مجدد فضاهای شهری بر پایه معماری توسط “بوردن” در سال 2001 و موفقیت فیلم مستند “داگ تاون اند زی بویز” در سال 2002 اشاره کرد. این تحقیق ها به استثنای سومی بر روی تاریخچه و شهر به عنوان زمینه خرده فرهنگ تمرکز می کنند و نه بدن اسکیت باز و این بدان معناست که بدن اسکیت باز به عنوان عامل و مکان و محل عرضه مناسبات خرده فرهنگی، مصرف گرایی، کالایی کردن و جهانی سازی به محیط پیرامون بدن منتسب و محدود شده است.
مطالعات مستند و تاریخ شناسانه خرده فرهنگ اسکیت بازی در شرح سرسختی  این خرده فرهنگ در تقابل با چالش های مطرح توسط رسانه ها ، پذیرش عمومی و اقتصاد سرمایه داری، وامانده اند. در حالی که با تمرکز بر بدن به عنوان متن خرده فرهنگ، و خود بدن در درون متن خرده فرهنگ، می توانیم از منبع این سر سختی پرده برداریم.

بدن در اسکیت بازی
تخته اسکیت به عنوان مشخص ترین عنصر اسکیت بازی است، بدن در حال اسکیت بازی، تخته اسکیت را برای کامل بودن احتیاج دارد. تخته اسکیت یک وسیله همراه است که در بدن و ذهن گنجانده شده است. تخته اسکیت کمتر به عنوان یک وسیله و بیشتر به عنوان یک عضو پروتز شده در بدن مشخص است، یک افزونه به بدن به عنوان نوعی دست یا پای پنجم، که به درون بدن جذب شده و در درون قلمرو بدن جلوه کننده، پخش شده است. برخی از اسکیت بازها این عقیده را از این هم فراتر می برند و به تخته اسکیت خواص حیاتی و کیفیات ارگانیک نسبت می دهند، که مسلما غیر ممکن است. مانند این دیدگاه غیر قابل توضیح که چطور تخته اسکیت با حرکت بدن با آن همراه می شود و حرکت می کند.
نظریه پرداز فرانسوی “پیر بوردیو” در تحقیق “منطق تمرین” در سال 1992 از نوعی “احساس کاربردی” صحبت می کند، که آن را ارجاع می دهد به احساس تمایل به سبقت گرفتن یا پیش دستی کردن و یا واکنش غریزی ای که بدن در هنگام اسکیت بازی از خودش به نمایش می گذارد. مطابق نظریه “بوردیو” این ویژگی ها در زیر سطح آگاهی به وجود آمده و به کار گرفته شده اند و از این جهت با تعریف کامل و جامع ضدیت می کنند.
در گزارش های تنظیم شده در مطالعه و بررسی اسکیت بازی، چه آن گزارش هایی که توسط ناظر و چه گزارش هایی که  توسط خود اسکیت باز، به عنوان گزارش دهنده، تنظیم شده اند، این پرسش که “وقتی داشتی اسکیت بازی می کردی به چی فکر می کردی؟” به صورت مکرر با پاسخ هایی مغشوش و متناقض و گاه طعنه آمیز پاسخ داده شده است. به همین علت جامعه باید به گزارش دهنده ها، محققان و تحلیل گران حرفه ای برای ادراک غایی و فهم کامل این پدیده اتکا کند.
اعمال ابتدایی ژیمناستیک بدنی تا اندازه زیادی حامل و عهده دار معناها و ارزش های اجتماعی هستند، اجتماعی شدن به تدریج احساس هم ارزی میان فضای فیزیکی و فضای اجتماعی و همچنین مابین حرکت ها و  فضاهای فیزیکی و اجتماعی را القا میکند،  و به موجب آن ساختارهای بنیادین گروه در تجربه حضور بدن در اجتماع شکل می گیرد.
همانطور که کنش ها خاستگاه معانی و ارزش ها برای عاملان خود هستند، به همین ترتیب معانی و ارزش های اجتماعی، توسط کسانی که این کنش ها را در قالب های تحلیلی یا گزارشی تفسیر می کنند، ساخته می شوند. پس در ادامه آن چیزی که عقیده عمومی را فرمول بندی می کند نیز می تواند کاملا ناقص، نادرست و یا مغرضانه باشد، و بنابر این عقیده عمومی می بایست برای تغییر یا تصحیح باز باشد. مثال این موضوع موقعیت منفی است که اسکیت بازی و به خصوص اسکیت بازها در حوزه عقیده عمومی در سالهای دهه 1980 داشتند و اینکه چطور بعدا در سالهای دهه 1990 این موقعیت منفی تغییر کرد. در آن زمان ناظران با تعریف از اسکیت بازی، سبک، زبان و رویکرد اسکیت باز با عناوینی چون گستاخ و متهور، درگیر، سرکش، پرهیاهو، خطرناک و مخرب، به آن واکنش نشان دادند. قوانین تسلط و تسلیم در رقابت برای فضا در جریان بود و نگرش منفعل و مطیع عامه بر علیه این کنش های مشهود برای تلاش بر غلبه بر فضا توسط اسکیت بازها شروع به اعتراض کرد.

“بوردن” در تحقیق اش در سال 2001 با تحقیق “بوردیو” در سال 1992 . “در رویکرد به بدن موافق است. در آنجا او بدن را به عنوان محور مرکزی در اسلوب مباحثه معمارانه اش درباره خواستگاه شهر، و در پیوستگی با نظریه فضای بدن محور خلق شده از تمرینات، ایده ها، تخیل و تجربه، مطرح می کند. و به همین ترتیب خرده فرهنگ اسکیت بازی از از بدن اسکیت باز نشات گرفته و توسعه یافته است.

خرده فرهنگ مجسم
به مانند دیگر خرده فرهنگ ها، سبک متمایز گروه، اولین چیزی است که مورد توجه قرار می گیرد، پذیرفته یا رد میشود و در نهایت با فرهنگ توده به هم می آمیزد. در مورد یک خرده فرهنگ کنش محور و یا فعالیت محور مانند اسکیت بازی، این سبک متمایز احتیاج دارد به دیده شدن و اتکا و مشاهده دایمی ریز-رسانه های خرده فرهنگ (مجلات، ویدیوها، وب سایت ها) به این هدف که آنها را باز تولید و تقلید کند. در همین حال رسانه های عمده می کوشند که از سبک متمایز اسکیت بازی تقلید کنند برای تولید کفش و لباس و کالا کردن هر پدیده ای که از این خرده فرهنگ بیرون می آید. کسانی که به دنبال باز تولید و گسترش خرده فرهنگ هستند، خود اسکیت بازها هستند

تمرینات مکرر حرکات بدنی در تلاش برای باز تولید حرکات یا شگردهایی که برای دیده شدن و توسط اشخاص دیگر در فیلم ها یا مجله ها انجام شده اند، خودآگاهی اسکیت باز و بدن را آشکار می کند . هرچند، به عنوان یک خرده فرهنگ،  اسکیت بازها ترجیح می دهند که تاریخچه عملی که انجام می دهند را -به نفع  کنش خود در زمان حال – نادیده گرفته یا فراموش کنند. این موضوع با عنوان ضدیت با تجربه ضبط شده، شناخته شده است. در نتیجه اسکیت بازها مایل هستند که خود را به عنوان نوآوران و خالقان جنبش نوظهور قلمداد کنند، و این در تناقض کامل است با شبیه سازی ها و تقلید های بسیار زیادی که خودشان را با آن محصور کرده اند

تمرکز کردن براستایل ، و چگونگی حرکت کردن با تخته اسکیت، اسکیت بازها را از واقعیت  ریز-رسانه ای خرده فرهنگ شان(در جامعه) دور کرده به تدریج به سوی توسعه سبک شخصی مختص  خودشان سوق می دهد. این تک بعدی نگری و تمرکز بر خویش  فرد را به سمت و سوی  سبک زندگی و هویت خرده فرهنگی اش، هدایت می کند. سبک زندگی و هویت خرده فرهنگی ای  کنایه آلود و طعنه آمیز  که شامل  مفاهیم و تصاویری است  که ابر رسانه ها  عموما به دنبال صدور و قالب کردنشان به جامعه هستند

بدنه ای در فرهنگ عامه – بخش دوم