مصاحبه « سایمون هتن استون» با بنکسی

دیدار « سایمون هتن استون» خبر گزاری « گاردین» پنجشنبه 17 جولای 2003 با « بنکسی» دیوار نویس درجه یک بریتانیا
ترجمه : س محدثی

 

هر لحظه ممکن است«بنکسی» سر برسد ، اما متاسفانه او را به قیافه نمی شناسم . به نظر می رسد هیچ کس در اینجا نمی داند او چه قیافه ای است. اما [بدیهی است] که همگی او را می شناسندو از او خبر دارند.زمانی که نام «بنکسی» را بر زبان آوردم ،متصدی بار « شور دیچ» چهره برافروخت و زمزمه کنان گفت: « بله من او را می شناسم ، منظور م این است که می شناختم. می دانی من اهل « بیریستل» هستم منم یه زمانی “دیوارنگاری” می کردم

او الان اینجاست ؟متصدی باربا شرمساری سرش را تکان داد . در معرفی « بنکسی» تردید داشت زیرا فکر می کرد اگر این کار را بکند به دردسر بیافتد.من به او گفتم که برای مصاحبه با « بنکسی» به اینجا آمده ام اما او حرفم را باور نکرد( زیرا « بنکسی» هیچگاه حاضر به مصاحبه نیست) اما این بار موافقت کرده، البته زمانی که خواستیم از او عکس بگیریم کلی خندید «بنکسی» سرشناس ترین دیوار نویس بریتانیاست بااین حال همواره باید ناشناس بماند زیرا دیوار نویسی خلاف قانون است. و باید گفت روز برملا شدن نامش روز مرگ دیوار نویسی خواهد بود

Banksy

استنسیل های سیاه و سفید « بنکسی» زیبا ، زیرکانه والقاء کننده انقلابی تدریجی است: افسران پلیس خندان، موش های مته به دست، میمون های مجهز به سلاح های کشتار جمعی(یا سلاحهای ضد شورش)، دختر ک هایی که موشک ها را در آغوش کشیده اند، گشت زدن افسران پلیس با سگ های « پودل» شان ، « ساموئل جکسون» و « جان تراولتا» در « پالپ فیکشن» که به جای اسلحه ، موز پرتاب می کنند، ادمی فربه که کلمه « آنارشی»( آشوب) را بر دیوار می نگارد. او کار هایش را با حروفی کلفت و در هم پیچیده امضاء می کند گاهی نیز به جای امضا تنها کلماتی همچون جناس ،کنایه،گزاره و عباراتی متهورانه به چشم می خورد که همانطور با حروفی درشت نوشته شده اند. در اماکن دیدنی قدیمی «بنکسی» اغلب این عبارت را می نوسد: «این جا ,جای عکسبرداری نیست» یاگاهی بر دیوار موسسه ها اینگونه امضا می کرد:«به دستور سازمان ملی معابر عمومی، این دیوار مختص دیوار نوشت( گرافیتی) است» ( پس از چند روز می توانستید ببینید که مردم به پیروی از آن برجسب هایی بر دیوار می زدنند.) اخیرا «بنکسی» در زمینه های دیگری نیز همچون طراحی جلد آلبوم«بلر»،« تینک تنک»، فعالیت کرده است .

زمانی که به دنبال « بنکسی» می گشتم با بسیاری از هوادارنش برخورد کردم. آنها تعریف می کردند که چگونه به هنگام شب « بنکسی» دزدی قدم به خیابان می گذاشت و در حالی که افرادی کشیک می دانند او مشغول به کار می شد و چگونه نخستین نمایشگاهش در انباری در خیابانی که تنها شماره اش ( 475) مشخص است نه نامش ، برگزار خواهد شد. آنها می گویند که « بنکسی» شهر را احیا کرده و با سلیقه ما( ساکنان شهر) آن را باز سازی کرده است

هیچ اثری از « بنکسی» نیست.از کافه خارج شدم که زنگی به «استیو»، وکیلش، بزنم .او گفت : » همین حالا می آورمش» . صداش خیلی نزدیک به نظر می آمد ، به بالای خیابان نگاه کردم و مردی را در 40 یاردی دیدم که در حال صحبت با تلفن است . او « استیو » بود ولی هیچ شباهتی به یک وکیل نداشت . در واقع همانطور که خودش گفت ، دوست و عکاس « بنکسی » بود

دو دقیقه بعد آنها وارد کافه شدند .« بنکسی» سفید پوست ، به نظر 28 ساله است و سر و وضعی نامرتب و غیر رسمی دارد .( اویک تی شرت با شلوار « لی » بر تن کرده و یک دندان نقره در دهانش به چشم می خورد و گردنبند( زنجیر) و گوشواره نقره آویزان کرده است). او کمی به « جیمی نیل» و کمی به « مایک اسنیکر» شباهت دارد.او اجازه می گیرد که یکی از سیگارهای مرا بردارد و سپس یک پاینت « گینس» سفارش می دهد او در فکر بود . برایم تعریف کرد که چگونه پی برد که یکی از دیوار نوشته هایش را در پوستر تیلیغاتی کتاب « سفید پوستان احمق» مایکل مور ،پرفروش ترین کتاب در باره چگونگی براندازی سیستم( دولت) ، به کار بستند. « در نتیجه مایکل مور شخصیت حقوقی است که مرا زیر پایش خورد و اثرم را کاملا ویران کرد. دنیای عجیب و مریضی است!» به نظر می رسید این ایده باب میلش بود

Banksy

بنکسی» در چهارده سالگی زمانی که محصل بدبختی بود کار دیوار نویسی را آغاز کرد . هیچ گاه مدرسه برای او اهمیت نداشت .در مدرسه مشکلات زیادی داشت ، از مدرسه اخراج شد و چند صباحی را به دلیل تخلف های جزئی در زندان گذراند . « بنکسی» مایل نبود وارد جزئیات شود

او می گوید کار دیوار نویسی( گرافیتی) سبب شد حس بهتری نسبت به خودش پیدا کند و وجهی ای در میان مردم داشته باشد.او ادامه می دهد: البته« بریستول» دارای فرهنگ گرافیتی پر بار و غنی بود اما چون من بی نهایت شیفته کار با اسپری بودم ترجیح دادم استنسیل درست کنم.من برایش از زمانی گفتم که نام شخصی را بر دیوار خیابان نوشتم و او سرش را به نشانه تایید حرفم تکان داد و گفت:« اوه بله محل مناسب برای دیوار نوشت اساسی ترین مساله در کار گرافیتی است» به او گفتم که چه اندازه حس گناه می کردم نه به این دلیل که قانون را زیر پا گذاشته بودم بلکه به این خاطر که با یک قوطی رنگ می خواستم از آن فرد انتقام بگیرم و آن فرد مجبور بودهر روز عمرش را با دیدن نامش بر دیوار ها سپری کند.« بنکسی» در پاسخ گفت: « بله در واقع مساله اصلی همان کیفر و مجازات است ، اگر صاحب کارخانه قطار نباشی در عوض یکی بر دیوار نقاشی می کنی. این تماما از آن جایی می آید که باید در مدرسه نامت را بر روی وسایلت بنویسی که نشان دهد آنها متعلق به تو است. با نوشتن نامت بر دیوارها می شه نیمی از شهر رو صاحب شد.

در حالی که « بنکسی» مشغول صحبت بود ، یک لحظه با خودم گفتم شاید او آن کسی که می گوید نباشد. سئوال کردم : « از کجا بدانم شما « بنکسی» هستید؟»

« در این مورد هیچ تضمینی نیست» اما با چنان شوری در مورد کارش صحبت می کند که دیگر شبهه ای در این که او « بنکسی» است، نمی ماند

شما خود را هنرمند می دانید؟

« نمی دانم. قبلا در این خصوص صحبت کردیم. من کلمه « خرابکاری»( وندالیسم) را چندین بار در نمایشگاهم استفاده کرده ام . شما می دانید که موسیقی « هیپ هاپ» ، واژه « نیگر»( واژه ای بسیار توهین آمیز برای خطاب کردن یک سیاه پوست) را چگونه معرفی می کند ، من هم میخواهم همین کار را با واژه « خرابکاری» انجام دهم. نگرش « بنکسی» نسبت به برچسب های تبلیغاتی ضد و نقیض است. او همچون « نوئامی کلین»مخالف برچسب های معمول و متحدالشکل است و سبکی مخصوص به خود دارد. در حال حاضر مردم در بازار سیاه یادر میان طرح های آماده استنسیل سرگرم فروختن«بنکسی» های تقلبی هستند،پس ما می توانیم از این فرصت استفاده کرده و « بنکسی» های خودمان را تولید کنیم

Banksy

اهمیت نمی دهید که کارهایتان را می دزدند؟

« نه، مساله این است که من سه سال خلاف کار بودم در نتیجه حق صحبت کاملا از من سلب شده است» او ادمه داد:« و این بود که همکاری با « بلر»بسیار عجیب بود. به این دلیل می گویم عجیب که من در گذشته برای نمایش های « بلر» کارهای بسیاری کردم.»

از او پرسیدم :« به آنها گفتی؟»

بنکسی گفت:« نه تا آن زمان که کاملا شروع به کار کردیم. » در نتیجه کار را انجام دادم وو تمام پولش را صرف مجسمه سازی کردم و در فروش مجسمه ها از « تسکو» ( یکی بخر، یکی هدیه) پیروی کردم و از دو مجسمه یکی را می فروشم و دیگری را به شهر اهدا می کنم

نمایش کارهایتان در یک گالری تصمیم گیری سختی بود؟

نه، اول اینکه کارهای من نه در یک نمایشگاه مجلل بلکه در انباری قدیمی به نمایش درمی آیند و دوم آن که چگونه امکان دارد در یک فضای دولتی بتوانم گوسفندان ، خوک ها و گاوها را به طور زنده نمایش دهم؟ در واقع دیوار نگاری( گرافیتی) به کل ممنوع است. بیشتر شهرداری ها موظفند دیوارنگارهای توهین آمیز ( هر گونه عبارت مبلغ نژادپرستی و مسائل مستهجن _ سکس یا همجنس بازی )را طی 24 ساعت پاک کنند و اگر گرافیتی بخواهد به عنوان یک هنر در یک گالری به نمایش در آید مشکل این است که علایق افراد یکسان نیست! به عنوان نمونه استنسیل زنان یهود« بلسن» ( اجرا شده با روژ لب براق) هم القا کننده طنزی گزنده و هم دارای سبک گروتسک است. بدیهی است که هرگز نمی توانم این اثر را در خیابان اجرا کنم چون بسیار توهین آمیز می نماید اما می توانم آن را در نمایشگاه با گنجاندن در زمینه ای، به نمایش در آورم این استنسیل بر اساس بخشی از دفتر خاطرات یک سرهنگ ارتش است که شهر «برگن_ بلسن » را آزاد کرد. او تعریف می کند که چگونه توانستند تنها اردوگاه زنان با یک جعبه آذوقه را آزاد کنند که البته بعدا معلم شد که آن جعبه حاوی 400 روژ لب بوده نه آذوقه. سرهنگ ادامه می دهد که با دیدن روژ لب ها بسیار خشمگین شده و آن ها را به زنان بر می گرداند و آنها با روژ ها خود را آراسته کرده و گیسوانشان را درست می کنند.زیرا این تنها چیزی بود که اراده زندگی را در آنها زنده نگه می داشت و شاید بهترین وسیله ترغیب سربازان ّبرای آزاد کردن اردوهایشان بود.

« بنکسی این را به زیبایی تمام نقل می کند و در پایان می گوید: « می بینی رنگ چگونه می تواند همه چیز را متحول کند»

پدر و مادرتان هم در نمایشگاه حضور پیدا می کنند؟

او سرش را تکان می دهد و می گوید آنها هنوز نمی دانند من چه کار می کنم. آنها حتی درکی از موفقیت های من ندارند و با افسوس سخن آخرش را می گوید:« آنها فکر می کنند من یک نقاش یا یک طراح فضای داخلی خانه هستم»

پایان قسمت اول

source