ایران را سراسر دُبی کنیم

نمونه های نفوذ خارجی و تفرقه افکنی در تاریح جهان سوم کم  نبوده .چه کودتا ها ، قهرمان کشی ها و معضلات که از همین راه گریبان جامعه را گرفته و باز می پرسیم مشکل از کجاست.   گرافیتی ایران نیز،  با توجه به میانگین سنی و سطح سواد اعضایش، شاید فضایی نباشد که در آن انتظار چیزی جز این را داشته باشیم. اما باید خوشبین بود و تصور کرد  که در میان خیل نفراتی که امروز مشغول به این فعالیت ها هستند، پیدا می شوند  دو سه نفری که وطن فروش وتن فروش نباشند!!! اگر هم فعلا جایشان خالیست، شاید  روزی از کوشه ای پیدایشان شود. هر چند که طرد خواهند شد و مورد غضب قرار خواهند گرفت، چرا که رسم این مرز و بوم تا بوده همین بوده.

slavery

 جهان سوم جهانی است که حرف هر کسی خریدار دارد، جز حرف خودی ها .  جهان سوم جایی است که همه چیز بو می دهد، مگر خارجی باشد. جهان سوم، جهان برده هایی است که فقط برای یکدیگر شاخ و شانه می کشند و قهرمان هایشان را تنها می گذارند  یا تا سالیان سال به فراموشی می سپارند. جهان سوم جایی است که مردمش را به سکه ای می شود خرید و لحظه می شود همه چیز را فروخت. از آن بد تر، گویا امروزه می شود بدون  خرج  سکه ای این مردمان رابه جان هم انداخت تا شاید برنده ، به سکه ای نه چندان با ارزش دست یاید. جهان سوم جایی است که هنرمندش دنبال گالری می دود و خبرسازش  خود باید دنبال خبرنگار التماس کنان بدود!!! جهان سوم جایی است که خبرنگارش تا پول نگیرد، چیزی را نمی گوید و حقیقت برایش محلی از اعراب ندارد. ژورنالیسم جهان سومی که از کیهان و شرق تا بی بی سی و من و تو را در بر گرفته، بساط برده هایی  است که از اربابشان دستور می‌گیرند و  حقیقت برایشان پشیزی نیست .کارمند جهان سومی به چیزی جز حقوق نا چیز آخر برج فکر نمی کند و هنرمند جهان سومی از مجلات و سایت های هنری، جز به  عکس هایشان، به چیز دیگری توجه نشان نمی دهد. بعد هم شاید فکر کند این چیز ها به چه دردش می خورد وقتی  کفش پایش مثل  بازیگران کلیپ ها نیست یا  قوطی اسپری رنگش مثل کلیپ های موجود در یوتیوب نیست.او بدون اندیشیدن به عاقبت کارش پیش می رود . او از تجربه نسل گذشته اش نه خبری دارد و نه می خواهد داشته باشد . او فقیر است. هم از نظر مالی و هم از نظر فکری. او در دستگاه شستشوی مغزی آموزش و پرورش بزرگ شده و در دستگاه شستشوی فرهنگی ماهواره الگو یابی کرده  است .پوست کنده بگویم: او هیچ از خودش و قدرتش نمی داند.تنها چیزی که دستگیرش شده این است که  باید به دنبال لقمه ای نان باشد و برای به دست آوردنش همه چیزش را می فروشد و بعد حقارت خود را انکار می کند. او حتی در آینه که نگاه می کند ، خود را نمی بیند.

جهان سوم جایی است که گرافیتی کارهای با سابقه اش به جای اینکه(دست کم) دستمزد در خوری بگیرند ، برای جایزه حاضر به حضور در یک مسابقه  تبلیغاتی می شوند. مسابقه چند آقازاده یک لاقبای بازاری!!!  مسابقه!!!!! مسابقه گرافیتی!!!  در زمانه ای که قیمت ها از کوه تورم بالا می روند و گورخواب ها،از گوری به گور دیگر اسباب کشی می کنند. جهان سوم جایی است که قهرمانانش کنار زده می شوند و شبه قهرمانانش  برای نان شب ناچار به پیروی و فرمانبرداری اند.جهان سوم جایی است که گرافیتی کار درجه سه خارجی را که می بینند پدرو مادر خودشان را هم فراموش می کنند جهان سوم جایی است که بقالِ اسپری فروش را به رفیق خودشان ترجیح می دهند (بگذریم از آینده یک جنبش که سال هاست به گند کشیده شده). جهان سوم جهانی است که شما در آن هستید و شما آن را ساخته اید

 شما جهانمان را جهان سوم کرده اید. شما که با دیدن یک هویج همه به خط می شوید!!!!

toyswillbetoys

متاسفانه  پدیده گرافیتی که باید  پدیده ای  معترض و حقیقت جو باشد، نه تنها به وسیله  کسب در آمد ، که به ملعبه ای تبدیل شده و نه تنها به ملعبه ای  که به   یک سیرک بدل شده.از سیرک هم بگذریم، آدم یاد دوران شووالیه های درباری می‌افتد.  شوالیه ای با شرافت  که خودش را به شوالیه درباری بدل کرده یا همان شاعر صلت بگیر. شوالیه ها ی درباری  قدیم، بردگان یا اسیرانی بودند که برای لذت اربابانشان به نبرد با یکدیگر می پرداختند و اگر برنده می شدند، تکه گوشتی جلویشان پرتاب می شد و  بر همان  روزی و بردگی قانع بودند.  تمام فکر و ذکریک  شوالیه درباری، شرکت در مسابقه و زنده ماندن، یا به زبانی دیگر، کشتن طرف مقابل بود. بی آنکه بداند اتحاد با طرف مقابلش، می تواند چه دست آورد های برای او و همه به ارمغان آورد. در همین حال  اربابی که شوالیه های بهتری را در لیست داشت به دیگران فخر می فروخت و از نفوذ و قدرت خود لذت می برد. گرافیتی کاران نسل جدید کشور ما متاسفانه (به مانند برادران عرب و آسیای شرقی شان)  مشتی شوالیه  شده اند که فنونی را یاد گرفته اند،  در حالی که استفاده آن را نمی دانند و  در پندارشان ،تنها استفاده این فنون ،در میدان نمایش تبلیغاتی و گاه رایگان، نزد اربابانشان است. از این طریق ، باشد که ارباب حرام خورشان به آنها نیز عنایتی کند و اسپانسر گردد  یا روی بیلبورد های شهر نقشی بزنند که نشان دهند از بقیه هم نوعان خود  انس و الفت بیشتری با دربار والا حضرتان دارند.

متاسفانه نمونه های متعدد لغزش  از این دست را ،که سال هاست شروع شده ، نمی شود نام برد و لازم هم نیست . البته که همه این ها باید باشد و در همه کشور ها هم وجود دارد. یعنی در همه کشور ها، افراد و طبقات متعدد اجتماعی با سواد و دانش های متفاوت نگاه های متفاوت به پدیده ها دارند. ولی در هیچ جای دنیا ،به جز ایران کنونی ، نمی توانی به این وضوح همدستی و هماهنگی حماقت و وطن فروشی را به طور آشکار شاهد باشی.

البته که از همه انتظار نمی رود این یاد آوری را جدی بگیرند یا حتی  در ک کنند . زمانی که همه شرافت را از یاد ببرند ،ایران سراسر دبی خواهد شد. متاسفانه آینده ی ما در دستان جوان  شما  آینده سازان بی خیال است . آیا ممکن است به خودتان بیایید؟  مرحبا یا حبیبی