مصاحبه کلاه استودیو با اسلینکاچو

آدمک های مینیاتور اسلینکاچو این روز ها در انگلستان شهرت می یابند . ادمک های کوچکی که در شهر لندن و شهر های اطراف ان در گوشه هایی خارج از دامنه دید شهروندان سراسیمه به حیات خود ادامه می دهند.اثاری بسیار کوچک که به طور خواسته یا ناخواسته مفاهیم عمیق را در پی دارد.در آثار اسلینکاچو نه تنها می توان با دیدگاهی فلسفی در باره بشر و ارتباط او با جهان پیرامون ان در گیر شد بلکه می توان به یاد واقعیت های اجتماعی افتاد که در دل تمدن جدید نهفته است.اینکه یک سکه نا قابل چه ارزشی دارد وقتی کسی به ان نیاز داشته باشد یا گاه مشکلاتی که انسان ها در زندگی با ان در گیر می شوند تا چه اندازه نا چیز و سطحی اند در زیر مصاحبه کلاه استودیو را می خوانید با این هنر مند شهری ساکن لندن

street Art by Slinkachu

کلاه استودیو : پیش از شروع به خلق صحنه های مینیاتوری در سطح شهر آیا به نقاشی,مجسمه سازی یا گونه دیگری از هنر های زیبا می پرداختی؟

اسلینکاچو : من همواره شیفته کارهای خلاقانه بوده ام . در مدرسه و دانشگاه  به آموختن هنر و طراحی مشغول بودم  و پروژه آدمک و اشکال مینیاتوری نخستین کار شهری منه .. در واقع این ایده زمانی به ذهنم رسید که به عنوان مدیرهنری مشغول به کار بودم از اینرو می تونم بگم که اول در حد یک سرگرمی و پروژه ای  بود که در کنار کار اصلی بهش می پرداختم

کلاه استودیو : جنس آدمک هات از نفته یا پلاستیک یا ازماده دیگه ای؟
اسلینکاچو : آدمک ها پلاستیکی ان . اون ها آدمک های  مجموعه  قطار اسباب بازی هستند که من بنا به  موضوع کارم تغییرشون دادم 

کلاه استودیو : اگه من یکی دو تا اسپری بخرم و رو ی چند تا دیوار تگ برنم (امضا مو اسپری کنم) یا شخصیت های حبابی بامزه  نقاشی کنم یا چند تا طرح سریع  بکشم اون وقت من یک هنرمند شهری ام؟
اسلینکاچو :
به نظر من هنر خیابونی (شهری) عبارتی است که می توان به هر گونه  اثر هنری خلق شده در سطح     شهراطلاق کرد و همچنین فکر می کنم این که تو خودتو یک هنرمند بدونی یک انتخاب شخصی ست یا شاید نامی ست که مردم
با دیدن آن چه بر دیوار اسپری کرده یا چسبانده ای  برتو می گذارن. در خصوص خودم فکر می کنم مردم با دیدن کارهام خیلی زودتر از آنکه  خود را یک هنرمند بدونم من رو اینگونه خواندند

کلاه استودیو : فقط در لندن کار می کنی یا در دیگر نقاط جهانم فعالی؟

اسلینکاچو : من در دیگر شهر های انگلیس  و در ایتالیا نروژ و هلندنیز کار کردم. خیلی مایلم  که در کشورهای دیگر هم صحنه هایی رو
خلق کنم و عکس بگیرم

کلاه استودیو : می خوام سوال بخصوصی ازت بپرسم. اگه   تو اسلینکاچو به عنوان یک فرد خارجی یا یک ایرانی به خیابان های تهران بری و در گوشه ای شروع به خلق یکی از صحنه های مینیاتوریت کنی… در زمانی کمتر از ۱۰ دقیقه یک پلیس  انتظامی سر میرسه و ازت می پرسه که چه کار می کنی و بعد از تماس با رییسش  تو و آدمک ها تو می برن کلانتری و ازت سوال می کنن که این ها چی ان …کی به تو گفته که این کارو بکنی؟ کی به تو اجازه داده این کارو بکنی؟ می شه بگی که در جواب چه خواهی گفت؟(چنانچه بدونی که اگه بد جواب بدی یا جوابی بدی   که تو منطقشون نگنجه می افتی زندان).(این ها سوال های مصاحبه نیستن فرض کن که در یک کلانتری در ایرانی و یک افسر پلیس این سوال ها رو ازت می پرسه

فکر می کنم که خیلی صادقانه جواب خواهم داد

افسر پلیس: این اسباب بازی ها چی ان؟ تو شیطان پرست نیستی؟
اسلینکاچو : این ها آدمک های مینیاتوری ان. نه . من شیطان پرست نیستم. من نقاش و عکاسم

افسر پلیس:می خواستی با این ها چه کار کنی؟
اسلینکاچو : من این آدمک ها رو تو خیابون می ذارم و ازشون عکس می گیرم  تا صحنه ها و داستان هایی  خلق    کنم.(  در همون لحظه شاید  عکس های قدیمی ای رو که توی دوربینم  دارمو( من خیلی دیر به دیر عکس ها مو از روی دوربینم پاک می کنم!) بهشون  نشون  بدم

افسر پلیسی  دیگری که تازه وارد اتاق شده: کی به تو گفته که این کارو بکنی؟
اسلینکاچو : هیچ کس. من برای خودم کار می کنم. این تنها کاریی که  می کنم

افسر پلیس:کی بهت اجازه داده که این کار رو در سطح شهر بکنی؟ نمی دونی که باید از وزارت ارشاد یا شهرداری مجوز قانونی داشته باشی؟

اسلینکاچو : نه اینو نمی دونستم چرا بچه های کلاه استودیو بهم نگفتن که نیاز به چنین چیزی هست. لعنت!

یک افسر پلیس دیگه:چرا عکس می گیری؟ عکس ها تو به مجله های غربی می فروشی؟ داری جاسوسی میکنی؟
اسلینکاچو : اگه این کار جاسوسیه پس  من احتمالا بدترین جاسوس جهانم و به خاطر همین بی کفایتیم حقمه که گیر بیفتم.

کلاه استودیو : کار های  تو مقیاس ذهن ما رو تداعی میکنه. زمانی که روی چیزی متمرکز می شیم آن چیز رو خیلی بزرگ  و بلعکس وقتی به چیزی  توجه نمی کنیم آن چیز خیلی کوچک و ریز  به نظر می یاد. تو ابدیت رو در یک دانه شن می بینی؟

اسلینکاچو : دوست دارم فکر کنم دارم به خودم یاد می دم که به چیز های کوچک و فراموش شده در زندگی بیشتر توجه کنم به نظرم   آدمک ها توی کار های من همه دارای شخصیت بوده و داستانی برای گفتن دارن.من سعی می کنم که عکس هام نشانگر لحظه هایی از درام ها و کمدی هایی باشه که هرروزه   پیرامون  ما اتفاق می افتند و کمتر کسی به آن ها توجه دارهٍ ( همچون زندگی رمز آلود مردم پشت در های بسته) ما همیشه در زندگی شخصی خود غرق هستیم و در یک شهر غربی مثل لندن هر کس دیگه(خارج از دایره زندگی شخصی ما) ناشناس وگمنانه و تو اغلب اوقات حتی همسایه بقلیت رو نمی شناسی و مردم سعی می  کنند آنچه را در پیرامونشون می گذره  اگر بهشون ربطی نداشته باشه نادیده بگیرن شاید در شهری مثل تهران اینگونه نباشه. شاید در شهری که پلیس در ۱۰ دقیقه سر می رسه اگه کسی در حال انجام کار عجیب و غریبی باشه این نوع حس  ناشناس بودن و گمنامی چیزی باشه که مردم آرزوشو داشته باشن.کدوم بهتره ا ینکه درست در  پیش دیدگان مردم به چشم نیایی و پنهان باشی یا اینکه پنهان باشی چون مجبوری؟

کلاه استودیو : هنرمندان مورد علاقه ات چه کسانی هستن و به چه نوع هنری علاقمندی؟
اسلینکاچو : من به هنرمندان بسیاری علاقه دارم ولی در کل هنری را دوست دارم که روایتگر باشد و چیزی در خصوص    شرایط انسان بگوید من نقاشی های ادوارد هاپر با آن حس انزوا و اشاره به گوشه های پنهان زندگی انسان  ها را دوست دارم.من همچنین از طرفداران پروپا قرص کومیک های کریس وار هستم و در مورد هنر خیابونی   آن دسته کار هایی رو دوست دارم که بتوا نند مردم رو شگفت زده کنند فکر می کنم که کار های غیر قانونی و بدون  مجوز  اگر در مکانی نصب یا کار شده باشند که مردم کمتر انتظار دیدن یک اثر هنری رو دارن می توانند بی  نهایت تاثیر گذار باشند. اگه بتونی فردی را که در  حال رفتن به محل کار خود است به خندیدن یا اندیشیدن  واداری آن وقت یک اثر قدرتمند و خوبی رو خلق کردی من کارهای شهریی که در مورد مردم سخن می گوید رو نیز دوست دارم من فکر می کنم در کارهاس اسون یک قدرت و نیروی خاصی وجود داره چون که بیانگر زیبایی زندگی افراد عامه است.جی.ر.هم تصاویر تاثیر گذار و قدرتمندی خلق می کنه که ساکنین گمشده شهری رو  به تصویر کشیده و زنده می کند.      .

کلاه استودیو : در مورد ایران چه می دونی یا فکر می کنی؟منابع خبری روزمره تو چه چیز هایی ان- رسانه های بزرگ خبری یا نه؟

اسلینکاچو : بیشتر اوقات من  اینجا در انگلیس خبر های بی بی سی یا  بلاگ های خبری مستقل خارجی دیگر رو  می   خونم و در این چند ماه خبر های انتخابات اخیر در ایران رو پیگیری می کردم و خیلی جالب بود که چگونه اینترنت و تکنوتوژی جدید توانسته روش ابراز خشنودی یا ناخشنودی  مردم را نسبت به نتایج انتخابات اخیر  متحول کند
من همیشه به تاریخ علاقه داشتم  و وقتی جوان تر بودم می خواستم باستان شناس بشم و ایران کشوریه که  من همیشه دوست دارم ببینم چون که  کشوری ست با تاریخی غنی و مهم( نه تنها در منطقه بلکه در جهان)  و خیلی ناراحت می شم وقتی می بینم مساله ای همچون سیاست و ایده های متفاوت سیاستمداران( که البته باید قبول  کنیم این مساله ای ست که  یک فرد عادی در زندگی روز مره  کمتر خودشو درگیرش می کنه) می تواند مانعی بر سر راه یادگیری افراد از یک دیگر ودرک متقابل باشد.  برای من بهترین جنبه زندگی در شهری همچون لندن اینه که با آدم هایی از نقاط مختلف جهان آشنا می شم  بیشتر دوستان صمیمی من اهل کشورهای مختلف بوده با پدر و مادری از کشور های مختلف یا  با پیشینه فرهنگی کاملا متفاوت( آفریقایی فرانسوی آمریکایی کنیایی اسراییلی ویتنامی سریلانکایی مالزیایی کره ای -مسلمان  هندو مسیحی)

فکر می کنم وقتی که با مردم کشورهای مختلف آشنا می شی و می شناسیشون تازه متوجه می شی که چقدر  با  هم نقاط اشتراک دارید و چقدر می تونید از هم دیگر یاد بگیرید

کلاه استودیو : ما در آینده شاهد گسترش دنیای مخفی آدمک های تو خواهیم بود؟
اسلینکاچو : فکر کنم من همواره شیفته هنر پنهان خواهم بود  حالا چه با آدمک های مینیاتوریم  یا چیز دیگری
من اخیرا علاقمند به استفاده از ساختمان های مدل سازی در کارم شده ام و این چیزی ست که  می خواهم بیشتر در موردش  بدونم و همچنین مایلم عکس های بیشتری در شب بگیرم و به بازی با نور و سایه در عکاسی بپردازم

سایت اسلینکاچو