نگاهی به پای بلند تر از گلیم

این را هم پیشتر بگویم که در یکی دو مورد  اخیر مجبور شده ایم از چیز هایی که جای در کلاه استودیو ندارند صحبت کنیم که اگر بشود و زمانه اجازه بدهد این یکی اخرین بار خواهد بود

موسیقی زیرزمینی  را با هیجان ناشی از یک فستیوال در خارج از کشور اشتباه نگیریم. توهم مخفی بودن را با هنر یا موسیقی زیرزمینی اشتباه نگیریم . ادا و اصول خرده بورژوا هایی که دور همه مان جمع شده اند ریدیو هد گوش می دهند را با موسیقی  و نقاشی و هنر اشتباه نگیریم هنر پنهان شده هنر نیست چه برسد که خودش را زیرزمینی بداند. هنری که نتواند خودش راه انتشارش را پیدا کند هنر نیست . وهنری که به هر طریقی حاظر است خودش را نشان دهد هنر زیرزمینی نیست. هنرمند ترسو که منتظر اجازه ای باشد هنوز هنرمند نشده است  و هنر مندی که برای ارائه کارش به هر چیزی تن در دهد نه در زیززمین بلکه روی زمین مشغول گدایی است او با همه تلاشی که می کند شاید  فقط فریاد بزند : “من استعدادی هستم که از ترس دارم حرام می شوم“یا شاید هم شنیده شود” من  یک تقلیذ کار هستم” او ترسو است و در فرم و فرمالیته غوطه می خورد او مجذوب صفحات مجله ها و سایت های خارجی است تا افتاده در جریانی از لزوم ایجاد حرکت اجتماعی و فرهنگی . او شعر سوسیالیستی  در آهنگش استفاده می کند چون بازار دارد و جلب کننده ذهن خارجی ها و داخلی هاست و سیگار مارلبورو می کشد که شخصیت اجتماعی اش را در حدی که دوست دارد نگاه دارد.من ترجیح می دهم از این جلب شده های مجله گیتار پلیر و آمریکن موزیک بگذرم .این ها کسانی هستند که آقای مشکوری صاحب سایت زیرزمین دات اس ای آنها را خرده فرهنگ تشکیل دهنده  موسیقی زیرزمین ایران می دانند
گله ای هم نیست چرا که ایشان با وجود اینکه در حدود کمتر از یک سال  سایت وزینی ایجاد کرده اند و فعالیت های خوبی در جهت معرفی خود وفعالیتشان در سایت   و ارتباط با بعضی  گروه های فعال در ایران و خارج از کشور  داشته اند.تنها مشکل کار اینجاست که دوستان گاهی شاید بشود گفت جو می گیردشان وسعی دارند از دایره توان ارزیابیشان قدم فراتر بگذارند .این را می نویسم چون نه تنها اتفاقات جالبی را در راه ارتباط ایشان با خودم تجربه کرده ام , بلکه مقالاتی که در دو ماه اخیر منتشر کرده اند را یک جور کپی  دست و پا  شکسته  و مورد کج فهمی قرار گرفته از متن مصاحبه شان با خودم(و همینطور جهت  کلی ومقالات سایت کلاه استودیو ) می دانم  که خوشبختانه پس از پاسخگویی من از انتشار ان پشیمان شدند[+]

زیرزمین . اس ای

دوست عزیز ما می نویسند:
اگربخواهیم معنای درست موسیقی زیرزمینی را تعریف کنیم اینچنین می توان توضیح داد
هنر زیرزمینی که موسیقی زیززمینی نیز بخشی از آن است معمولا به هنری گفته می شود که پیشرو است و هم از لحاظ ایدولوژیک و هم بینش هنری و حتی در بیشتر مواقع از لحاظ طبقاتی خود را از جامعه جدا می کند و خلاف معیارهای فرهنگی و اجتماعی به قصد حرکت می کند، سنت شکنی می کند ومعیارهای جدید می آفریند. در حقیقت بینشی آنارشیستی دارد و هنر رایج را بازاری می پندارد و ارزش هنری برای آن قائل نیست در نتیجه با آن به شکلی بنیادی در تضاد قرار می گیرد و حتی مبارزه می کند. هنر زیززمینی از آنجائی که خصلتی انقلابی دارد می توان آن را مادر تمام نو آوری های هنری دانست چرا که با بریدن خود از جریان معمول فرهنگی جامعه، محفلی می شود برای رشد خلاقیت های نو که آن را اصطلاحا هنر آوانتگارد نیز می نامیم.

 

اما آیا چنین برداشتی از این هنر در مورد موسیقی زیززمینی ما نیز صدق می کند؟
باید در نظر داشت که تعریفی که ما از هنر زیرزمینی می دهیم در جوامعی داده شده است که ریشه در مدرنیسم دارند. یعنی فردگرائی و آزادی فردی یکی از اصول مهم آن است که در ادامه، آزادی بیان و حق انتخاب از جمله حقوق مدنی تک تک اعضای جامعه می باشد. خب آیا این اصل در کشور ما رعایت می شود و اصلا آیا جامعه ما مدرن است؟

در جامعه ما از آنجائی که بسیار سنتی ست و آزادی های فردی به حد اقل نزول کرده است و از آنجائی که فرهنگ اجتماعی عموم مردم ایران نیز به خاطرتاثیرپذیری از بینش های تک بعدی مذهبی و محدودیت هائی که در تبادل نظر آزادانه فرهنگی، بیان آزادانه هنری و اجتماعی همیشه وجود داشته است، سنتی باقی مانده است. برای همین هنر نوگرای ما نتوانسته رابطه درستی با عام مردم برقرار کند و همین این خود دلیل دیگریست برای گوشه گیری هنری هنرمندان ما که باعث بوجود آمدن هنر و موسیقی زیززمینی و یا غیر متعارف در ایران شده است.

یک نکته بسیار مهم را باید اینجا مطرح کنم که هنرمندان زیرزمینی ما اکثرا مایل اند و به هر شکلی در صدد بوجود آوردن بازاری گسترده برای این نوع موسیقی نیز می باشند. در صورتی که اصولا هنر و موسیقی زیرزمینی  مخالف بازاری شدن می باشد و برای همین حتی علیه خود طغیان هم می کند و آنارشیسم را راه حل می داند و هیچ سازشی را با سرمایه داری و جامعه مصرفی نمی پزیرد.

 پس نتیجه می گیریم که هنر زیززمینی ما در حقیقت هنریست خرده بورژوا و فقط به خاطر محدودیت های اجتماعی و فرهنگی حاکم بر ایران مجبور شده زیرزمینی شود.  تا روزی که به حقوق مدنی خود که همان آزادی بیان است برسد و آنروز بی شک از زیرزمین به روی زمین خواهد آمد و تعریف دیگری از خود ارائه خواهد داد.

 Cartoon by Angel Boligan- Mexico City

باید به این دوست عزیز به  خاطر اینکه وقت گذاشته  و سعی کرده اند مقاله ای در باره چیزی که نباید می نوشتند  بنویسند  خسته نباشید گفت اما آن چیزی که ایرانی ها اسمش را ادب می دانند نباید باعث شود که نصیر عزیز و دوستانی که به خاطر موافقت با ایشان حق دارند خودشان را زیرزمینی بدانند بی جواب بمانند و ذهنشان احیانا بیش از این  از غافله باز بماند
آقای مشکوری در آغار از زبان خودشان تعریفی ارائه می دهند:

هنر زیرزمینی که موسیقی زیززمینی نیز بخشی از آن است معمولا به هنری گفته می شود که پیشرو است و هم از لحاظ ایدولوژیک و هم بینش هنری و حتی در بیشتر مواقع از لحاظ طبقاتی خود را از جامعه جدا می کند و خلاف معیارهای فرهنگی و اجتماعی به قصد حرکت می کند، سنت شکنی می کند ومعیارهای جدید می آفریند. در حقیقت بینشی آنارشیستی دارد و هنر رایج را بازاری می پندارد و ارزش هنری برای آن قائل نیست

بعد برای اینکه بر سر بحث خودشان بروند و ذهن خوانندگانشان را نورانی کنند می نویسند:
باید در نظر داشت که تعریفی که ما از هنر زیرزمینی می دهیم در جوامعی داده شده است که ریشه در مدرنیسم دارند

واقعا باید توجه کرد که تعریفی که دوست عزیز ارائه می دهند در جوامعی ارائه شده است که ریشه در مدرنیسم دارند و بعد هم با کمی تناقض می رسند به اینکه هنر زیرزمینی ایشان هنری خورده بورژوا است:”پس نتیجه می گیریم که هنر زیززمینی “ما” در حقیقت هنریست خرده بورژوا و فقط به خاطر محدودیت های اجتماعی و فرهنگی حاکم بر ایران مجبور شده زیرزمینی شود”  اما آیا واقعا این درست است؟ خوشحال می شوم که شما خوانندگان این مقاله پاسخ دهید.به عقیده بنده  تعریف کردن هنر زیرزمین در سایتی به نام زیرزمین و با محتوایی ضد آن, لزوما اهمیتی ندارد جز برای کمرنگ کردن حرکت های زیرزمین در داخل ایران.هنر زیرزمینی  در همه جای دنیا و تمامی اعصار وجود داشته است و هیچ ارتباطی با طبقات اجتماعی  نداشته است . بله از نظر کسی  که هر روز با گروه های موسیقی  خرده بورژوا  و عشق شهرت طرف باشد و بیشتر به انها بها دهد چنین تعریفی شکل خواهد گرفت و چند سال دیگر -اگر درست نشود -بد تر هم خواهد شد – البته بد تر به معنی این نیست که  این افراد موفق نمی شوند . برعکس موفقیت از آن چنین کسانی است که ملقمه ای تحویل بدهند. چرا که جامعه نشئه تعریف ها ی پر زرق و برق رسانه ها و جشنواره ها ست .این همان هنر زیرزمینی خرده بورژوا است که ملت می خواهند به خودشان تحمیل کنند.ملتی که چنین رفتاری دارد.برایش فستیوال از هنرمند مهمتراست و این حق ما است چون شما و بسیاری دیگر  اینگونه نگاه می کنید البته این ها مسایلی نیست که دخلی به چیزی داشته باشد : وضع از این که هست بدتر نمی شود

نکته دیگری که در این مقاله به شدت وزین! به چشم می خورد :
لازم میدانم که در اینجا به نکته مهم دیگری اشاره کنم و آن این است که به نظر نمی آید این حرکت خرده فرهنگی توان مردمی شدن را در حال حاضر داشته باشد

نمی دانم نیازی به توضیح دارد یا خیر ؟معنی این نکته مهم چیست؟  نکته مهم در این جمله این جاست که نشان می دهد نویسنده هنوز  مفهوم حرکت خرده فرهنگی را ندانسته و درست نمی دانند قرار بوده در باره چه چیز بنویسند, کما اینکه  به واقع چیزی  نوشته نشده است جز مشتی کپی  کور  و ندانسته .مقاله قرار بوده  نگاهی باشد به موسیقی زیرزمینی و غیر متعارف ایرانی -موسیقی راک، هیپ هاپ، جاز و تلفیقی اما طبق معمول کپی ای است از اینطرف و آنطرف و کمی توهمات لغوی  با چاشنی لغتی چون خرده بورژوا و خرده فرهنگ ….چه باید گفت این چیزی است که نه اولین بار  تجربه اش می کنم و نه آخرین بار

در چنین مقاله ای بنده انتظار داشتم ببینم دانسته های نویسنده تا چه حد در ارئه نگاهی به موسیقی زیرزمین  و  همینطور غیرمتعارف ایرانی  موفق هستند و پاسخ خود را گرفتم

zirzamin.se

همه این حرف ها به این معنی نیست که  ما طرفدار موسیقی مستقل و جوان ایران نیستیم .ما از فعالیت گروه هایی مثل اوهام و بقیه گروه ها از بورژوا(!) گرفته تا پورلتاریا(!) خوشحالیم و اولین مشتریان انها ایم. به همین سبب است که علاقه داریم  بحث کنیم . شاید بتوان راه را برای جنبه های دیگر هنر نیز باز نگاه داشت. هنر اندگراند با تعریف آقای مشکوری رنگ نمی بازد کما اینکه به تعریف و دفاع بنده هم بستگی ای ندارد.آنچه باعث نوشتن این مقاله شد بیان اوج افتضاحی است که پیش می اید وقتی پایما ن از گلیممان دراز تر می شود

نوشته کارن رشاد  ۱۳۸۷

لینک به مقاله در سایت زیرزمین[+]