گزارش"با طرف"از فستیوال"اینترگلکتیک"موسیقی -۲

 گزارش “با طرف” از فستیوال “اینترگلکتیک” موسیقی زیرزمینی ایرانی در آمستردام-نه مختصر نه مفصل
قسمت دوم

گزارش و عکس : سالومه

فردا شد و رفتیم و رسیدیم به دهکاده (مثل اینکه “دهکده” رو با لحجه رشتی بگین خونده می شه) که محل اجرا بود. یه سالن تقریبا 600 نفره (امیدوارم درست باشه از خودم گفتم) با صحنه تقریبا بزرگ. رفتیم پشت صحنه، دو طبقه هم بالای صحنه و باز پشت و کلی در رو رد کردیم و بالاخره به بک استیج رسیدیم
من که تا اون روز نه اجرا داشتم نه جز میکروفون زاغارتی خونه و میکروفونای استودیویی میکروفون به دست گرفته بودم و نه با شیرعلی کوچکترین هماهنگی داشتیم در مورد اجرای زنده، (چقدر توجیه گفتم خوبه یه جوری قبل از اجرا با شیرعلی بشینیم تمرین کنیم. یه اتاق به ما دادند و تمرین کردیم. یه دوست دیگه داره شیرعلی که اون هم قرار بود مسئولیت جو دادن به آهنگها رو به عهده بگیره و تازه اون روز از آلمان سلانه سلانه با ماشین راه افتاده بود. امیدوار بودیم که تا یکی دو ساعت قبل از اجرای ما که حول ساعت 8 بود از راه برسه که بتنونیم یکم هماهنگی کنیم. بعد هم چون من کسی رو نداشتم که لیریکامو حفظ باشه و در اجرای زنده یکم بار من رو سبک کنه، به علی گفتم که حداقل جاهایی که نفسم نمی رسه به کمک بیاد. (آخرش هم رو صحنه من رو تنها گذاشت و یادش رفا بعضی جاها رو و من هم با بدبختی سعی کردم خفه نشم

همین موقع ها بود که همه گروهها می رفتن برای تنظیم صدا و میکروفون و ساز و غیره. من و شیرعلی هم با آهنگ “جنگ درون” این کار رو کردیم. یکی از دوستان هم عکس گرفته اون موقع

ما که توی اتاق بالا هول هولکی داشتیم تمرین می کردیم نفهمیدیم که شعله و مانی صحبت کردند و فستیوال آغاز شد. خوبه یکی خبر داد و بدو بدو رفتم پایین که اجرای گروه یازده رو ببینم. با اینکه موسیقی الکترونیک اینطوری دوست ندارم ولی هم ازایران دوستام بودن هم برام جالب بود که یه دختر سوپرانوی ایرانی قراره با موزیک الکترو بخونه. اجرا خیلی زیبا بود، صدای خانومه خیلی گیرا بود، ولی حیف که اولین اجرا بود! چون هیچکس گرم نشده بود و همه داشتند میخ صحنه رو نگاه می کردند.

شاید هم متعجب بودند از حرفه ای بودن کار یا اینکه فکر می کردند قراره باباکرم بشنوند. در هر صورت اجرای موفقی بود، من این چیز میزای حرفه ایشو نمی دونم ولی آرش که اصل کاریه گروهه داشت با نرم افزارهای کامپیوتری فی البداهه موزیک رو می زد و هومن هم با یه دستگاهی (که اسمشو الان با اس ام اس پرسیدم ولی جواب نداد!) همراهیش می کرد. خانومه هم هر از چندگاهی آآآ می گفت. بعد از اجرا رفتم بهشون تبریک گفتم و به خانومه هم گفتم که ایول فهمیدم چرا اصلا تحویل نمی گیری (چون خیلی اخمو بود) خیلی صدات قشنگه. ولی باز هم تحویل نگرفت
بعد از اونها هم میس دی که رپر حرفه ایه رفت رو صحنه. دو تا سیاه پوست هم با رقصهای سیاهپوستی همراهیش می کردند. کلا کار خیلی نمایشی و از نظر اجرا حرفه ای بود. به صحنه هم خیلی مسلط بود.  حتی یه منیجر هم داشت که اونم به هر دلیلی! در صحنه نشسته بود. اجرای میس دی رو که به انگلیسی و هلندی می خوند 5 دقیقه ای دیدم بعد رفتم بالا که ادامه تمرینمون رو با شیرعلی انجام بدیم. بعدا گفتند که انگار آخر اجراش به فارسی هم رپ کرده. با اینکه من با این سبک هیپ هاپ میانه ای ندارم (شاخبازی و کتک کاری و از اونور دختر پسر و عشق بازی و اینا) ولی باز هم آدم نمی تونه ایول نگه. میس دی یه مامان خیلی باحال هم داشت که یکم باهاش صحبت کردم و خیلی زن خوش رو و خوش صحبتی بود و از آشنایی خوشبخت گشتم

ما در حال تمریم و اینا بودیم که یه دفعه یادم افتاد هایپرنوا بعد از میس دی اجرا داشتند. ولی وقتی جنبدیم و رفتم پایین اجراشون داشت تموم می شد. (من هم با این گزارش دادنم! ولی قیافه تماشاچی ها خیلی راضی بود. اونا کلا اونقدر آدمهای راحت و مثبتی هستند که  هم در موزیک و هم در صحنه این صفات درونشون منعکس می شه

یادم رفت بگم که بین اجراهای گروهها یه سری فیلم و تیزر از خروس فیلم یا افراد دیگه و یا آهنگ (از محسن نامجو، هیچکس و گروه سیاه و سفید شنیدم) نمایش می دادند. مثلا خروس فیلم یه فیلم داره که یکی از آهنگهای خواننده پاپ بنیامین رو به طنز کشیدند. یا ویدئوهای دیگه ای که آهنگها و قشر به اصطلاح “جواد” رو مسخره کردند. بعد جالبش اینجاست که بعضی از خانومهای تماشاچی که اونجا بودند متوجه طنز قضیه نشده و با خوشحالی در این جور آهنگها قر می دادند
😀 😀
بعد از اونها آبجیز رفتند روی صحنه. خیلی موسیقی خوبی دارند! لیریکها هم خیلی خلاقانه است. (ملودی می نویسه.)(به خدا ملودی به من پول نداده). دو تا خواهر خنده رو هستند (ملودی و صفورا) و یه داداش فهمیده (صوفی که بیشتر کارهای تکنیکیشون رو انجام می ده و رو صحنه نمی ره) و چند موزیسین غیر ایرانی. یه پسری هم بود که پرکاشن می زد فوق العاده! یه شونصدتایی شیکر و از این سازهای کوچولو داشت که از یه جای مجهول در پشت پرکاشن در می آورد و تکون می داد. من همه اش داشتم اونو نگاه می کردم که چطور مسلطه به همه اینها و تمرکزشو از دست نمی ده
ما باز آخراش رفتیم بالا و به تمرین ادامه دادیم

شیرعلی در حال تمرین
شیرعلی در حال تمرین. من هم اون گوشه بودم که خودمو سانسور کردم

یواش یواش نگرانی داشت می اومد که این آقای سوم (آلمانیه که قراره جو بده به تماشاچیا) چرا نمی رسه. در این حین گروه خاک روی صحنه بود که من نتونستم ببینم. بعد از اونا شاهزادگان ایرانی می رفتند رو صحنه و بعدش هم ما بودیم. داشتم به پویا (از پرشین پرینسس) می گفتم که آره من و علی جفتمون متفکر و غمگینیم  و زیاد بلد نستیم جو دادن به صحنه رو. پویا هم عزیز خودمه، گفت اگه بخوایم خودش می تونه بیاد برای اینکار. مهرک مهربون (ریول) هم گفت می تونه. آدم در این لحظات اشک در چشمانش حلقه می زنه ولی من چون استرس داشتم  اشکم نیومد! وقتی پویا و دو شاهزاده دیگه رفتند روی صحنه ما هم رفتیم پایین. با اینکه خیلی می خواستم همه اجراشون رو ببینم ولی با علی رفتیم جلوی در تو کوچه که ببینیم این آقا کی میاد! کلی داشتم جمله خارجی تو ذهنم آماده می کردم که وقتی اومد براش ردیف کنم! دیگه اینقدر رفتم بالا اومدم پایین و حرص خوردم که همه انرژی و ذوقم رفت

آخرش گفتیم هرچه باداباد و رفتیم پشت صحنه. چون گفتند وقت کمه آخرین آهنگمون رو حذف کردیم. دو دقیقه ای مونده بود بریم رو صحنه که این آقا اومد. من هم به خارجی داشتم نهایت خشم خودم رو بیان می کردم که فهمیدم اصلا انگلیسی نمی دونه و من دارم با خودم حرف می زنم

قبل از اجرای ما، مانی و مصطفی به جای کلیپ یا آهنگی که بین اجراها می گذاشتند، یه نمایش کوتاه ترتیب داده بودند. البته من اون موقع ندیدم ولی بعدا فیلمش رو در خونه شعله اینا دیدم. جفتشون در حالیکه ماسک ضد گاز زده بودند (ظاهری که از تنها آشناست!) و خیلی خفن به نظر می رسیدند و گیتارهای الکتریک به دست گرفته بودند اومدند و جلوی دو میکروفون ایستادند. همه انتظار موسیقی خشونت باری رو داشتند. ولی لحظه های می گذشت و صدایی به گوش نمی رسید. اونا هم با راحتی اینور اونور رو نگاه می کردند و گیتار آکورد می کردند ولی حرکتی برای شروع انجام نمی دادند. در آخر جفتشون برگشتند و بدون حرفی از صحنه خارج شدند. تماشاچیا هم تازه فهمیدند چی به چیه و کف زدند

اسم این اجرا “فریاد” بود.

ادامه شو در قسمت سوم و آخر می نویسم

 من زیاد عکس نتونستم بگیرم. از اینور اونور هم عکس خواستن و اجازه گرفتن و اینا کاری بس طاقت فرساست
شرمنده دیگه

Š